ورود حضرت معصومه سلاماللهعلیها به شهر قم
تویی که از نفست لفظ یار شیرین است نگار گر که تو باشی نگار، شیرین است قرار بوده از اول به هـدیه جـان بدهـیـم زمان بگو و مکان که این قرار شیرین است اگـر بـنـاسـت بــمـیـرم بـرایــتـان بــانـو تمام عـمـر شـود انـتـظـار شـیرین است قـدم زدی به دیـاری که شوره میبـارید ز یمن مقـدمتان شـورهزار شیرین است غم از سـرم به سر آمد شدم مدیـنـۀ غـم اگر شوی به غمم غمگسار شیرین است اگر به دار جـنـونـم کـشـنـد از غـمـتـان به خطً خون بنویسم که دار شیرین است غبار راه تو بانو ز شهـر سـاوه گـذشت در آن دیار پس از آن انار شیرین است دعـا نما که بـبـیـنـیـم رقـص تـیـغ دو دم که رقص خصم کشِ ذوالفقار شیرین است |